22 ماهگی(دی ماه)
دومین شب یلدا پسرم هم به خیر وخوشی برگزار شد ولی امسال مختصر بود چون خانواده بابا از شمال نیومدن و خاله رویا هم رفته بود مسافرت ترکیه ولی بازم خوش گذشت این ماه کلمه ای که از صبح بلند میشی وتکرار میکنی دایی دو یعنی دایی جون اولین باره که دو کلمه پشت هم میگی بعدشم یه شیرین کاری کردی من پشت فرمون بودم که بابا اومد وخواستیم جابجا بشیم من پیاده شدم بابا مهدی گفت سرده در وببند که بچه مریض نشه منم با این که به خودم سپرده بودم که در رو نبندم ولی یادم رفت ودر رو بستم شما هم فوری در ماشین رو قفل کردی بابا جون خیلی ترسیده بود ولی من چون میدونستم که بلدی در رو باز کنی خیلی خونسرد بودم وهمش میخندیدم 3 تا اقا هم ایستاده بودن ما رو نگاه میکردن ...
نویسنده :
سحر
0:40