عید نوروز 91
عزیزم امسال آخرین سالی هست که من وبابا دو تایی سال رو تحویل میکنیم البته بابا از مادر جون وپدر جون خواسته که برای سال نو پیش ما باشن که اگه من دردم گرفت دست تنها نباشیم
اما مادر جون گفته بود که روز 2 فروردین تهران میان ولی نشد چون پدر جون در 15 اسفند قلبش درد گرفت وبرای چکاپ اومدن تهران متاسفانه یکی از رگهای قلبش 80% گرفتگی داشت ومجبور شد استنت بذارن وبه همین جهت از 15 اسفند پیش ما بودن
من با خانم دکترم آخرین قرار رو برای 3 فروردین جهت معاینه گذاشتم وقتی برای معاینه رفتم دکتر گفت فشارم بالا است واگه صبر کنیم برای طبیعی ممکنه که نتونیم وبهتره که زودتر سزارین بشم با وجودی که اصلا دوست نداشتم که سزارین بشم ولی به خاطر شرایطم قبول کردم وقرار شد ساعت 7 صبح روز جمعه 4 فروردین بیمارستان بهمن باشم
با وجودی که همه به من میگفتن که بیهوشی کامل بگیر تا راحتر باشی ولی من قبول نکردم وترجیح دادم که بیحسی بگیرم برای اینکه اولین کسی باشم که پسر گلم رو ببینم
بلاخره شما در ساعت 8:50 دقیقه بامداد جمعه وارد زندگی ما شدی و رنگ وبویی زیبا به زندگی ما دادی
زمان تولدم
وزن:3kg
قد:cm48
دورسر:35cm
اینم چندتا عکس