پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

آلبوم عکس وخاطرات پارسا

14 ماهگی

گل پسرم کلی شیرین شده و خودش رو برای مامانش لوس میکنه فدات بشم من تو این ماه من و بابا جون وشما برای اولین بار سه نفری جهت دوره اموزشی بابا رفتیم نور ماموریت خیلی خوش گذشت وشما کلی کیف کردی برای خودت روز اخر خاله رویا اینها هم به ما پیوستن و بعدشم رفتیم قائمشهر پیش خانواده بابایی پسرم در حال عشقولانه با عروسک بچگی های مامان   پسرم با دوستاش در شمال پسرم با داییش مشغول اب بازی پسرم برای اولین بار تو رستوران شروع کرد به مستقل غذا خوردن  قربونت بشم من گوشت بدنت خانواده 3 نفری ما پارسا و پدر جون     ...
5 اسفند 1392

پسر گلم یکساله شد(سیزده ماهگی)

عزیز دلم اولین عید نوروزت مبارک انشاالله همیشه شاد و لبت خندان باشهسالی که گذشت سال کبیسه بود واز اونجایی که من در اصل سی اسفند به دنیا امدم تصمیم گرفتم روز سی ام که همه خانواده مامان سیمین میومدن خونه مامان سیمین یه تولد مشترک بگیرم بلاخره با کلی سعی وتلاش یه قنادی پیدا کردم که روز اول سال نو کیک بپزه ویه کیک با طرح دلقک سفارش دادم ویه تولد مشترک ومختصر گرفتیم روز 4 ام هم که روز اصلی تولد خودت بود تو شمال کیک گرفتیم و با خانواده بابا تولد گرفتیم و شما یک روز قبل تولدت 4 قدم راه رفتی وهر روز تا پایان نوروز عمه شیوا باهات کار میکرد تا تعداد قدمهایی بیشتری برداری تا 8 قدم رسید البته با ترس و لرز  وما تا پایان تعطیلات شمال بودیم بابا...
5 اسفند 1392

ماه دوازدهم تولد

پسر گلم 2 تا دندون دیگه تو این ماه در اوردی و 6 دندونه شدی این دو دندان دندان های پیشین بالا هست پسرم رو میخوام باهاش یه غذایی خوشمزه درست کنم با اون کلاه دزد دریایی   پسرم تو اینعکس شیطنت از چشمات میباره     پارسا و رایان هر دو مشغول پستونک خوردن   ...
5 اسفند 1392

ماه یازدهم تولد

عزیزم تو این ماه 3 تا دندون دیگه هم در اوردی و در کل دو تا بالا دو تا پایین دندون داری تازه شروع به 4 دست و پا رفتن هم کردی     پارسا ومتینا تولد عمو احمد با طاها نیکتا وامیرعباس پارسا وپسر عمه اش طاها پسرم داره کشو لباس هاش رو میریزه بیرون  پارسا و رایان(پسر پسرخاله ام     ...
25 دی 1392

22 ماهگی(دی ماه)

دومین شب یلدا پسرم هم به خیر وخوشی برگزار شد ولی امسال مختصر بود چون خانواده بابا از شمال نیومدن و خاله رویا هم رفته بود مسافرت ترکیه ولی بازم خوش گذشت این ماه کلمه ای که از صبح بلند میشی وتکرار میکنی دایی دو یعنی دایی جون اولین باره که دو کلمه پشت هم میگی بعدشم یه شیرین کاری کردی من پشت فرمون بودم که بابا اومد وخواستیم جابجا بشیم من پیاده شدم بابا مهدی گفت سرده  در وببند که بچه مریض نشه منم با این که به خودم سپرده بودم که در رو نبندم ولی یادم رفت ودر رو بستم شما هم فوری در ماشین رو قفل کردی بابا جون خیلی ترسیده بود ولی من چون میدونستم که بلدی در رو باز کنی خیلی خونسرد بودم وهمش میخندیدم 3 تا اقا هم ایستاده بودن ما رو نگاه میکردن ...
24 دی 1392

21 ماهگی(آذر92)

عزیزم شما تو این ماه دو تا کلمه جدید یاد گرفتی نتون(نکن) ممیوی(ممنون) برای دهمین بار موهایی شما رو کوتاه کردیم وشما این دفعه خیلی اقا بودی تو ارایشگاه و من موهای کوتاه شده رو تو دستم میگرفتم و شما فوت میکردی برای دومین بار هم با بچه هایی تاپیک قرار گذاشتیم کافه خلاقیت     پارسا با آردا آنیسا عرفان  نگار در استخر توپ این عکسم مامانا با نی نی های گلشون به ترتیب انا جون با دختر گلش انیسا - بهارک جون با پسر نمکیش اردا - مریم جون با پسر مهربونش عرفان - گلفام جون با دختر ناز وبلبل زبون نگار  و در اخر اونی که نشسته مامان سحر با پسر خوش اخلاقش پارسا راستی اولین برف در دومین سال زندگی  ش...
23 دی 1392

20 ماهگی (آبان92)

عزیز دلم دو تا دندون نیش پایین و بالا سمت راست شما در امد وشما16 دندونه شدی تعداد کلماتی هم که میتونی درست بگی به شرح زیر هست مامان  بابا اب نون ددر طاها عمه عمو دایی سحر علی دو ده یویا(رویا) ازی تازگی ها کمی هم شیطون شدی ودوست داری از دیوار هم بری بالا ولی وقتی تو جمع قرار میگیری خیلی پسر اقایی میشی طوری که همه به ما میگن چه پسر ارومی یه سی دی انیمیشن که روش اهنگهایی شاد داره رو خیلی دوست داری وهمش باهاش می رقصی و من محکومم به این که از صبح تا شب این اهنگها رو گوش کنم در ضمن دومین قرار هم با مامانای کلوپ تو کافه خلاقیت داشتیم که خیلی خوش گذشت در یک عملیات انتحاری من از شما پستونک رو گرفتم با این ...
25 آذر 1392

پسرکم یک سال و نیمه شد(19 ماهگی)(مهر ماه 92)

پسر عزیزم تو این ماه اولین سفر خارج از کشور رو تجربه کردی خیلی پسر خوبی بودی و اذیت نکردی من شما و بابا مهدی سه تایی رفتیم تایلند خیلی بهمون خوش گذشت رفتیم پوکت و بانکوک شما هم حسابی برای خودت تو استخر تفریح کردی فقط اونجا اشتهات بسته شده بود و حاضر نبودی چیزی بخوری ویکم وزن از دست دادی یه روز هم اسهال شدید گرفتی که با دارو خوب شدی راستی تو این ماه واکسن 18 ماهگی رو هم زدیم فقط 48 ساعت تب داشتی اونم طرفای شب و الباقی خوب بودی اینم عکس شما با بابا تواستخر هتل پارسا و مکدونالد پارسا در حال بستنی خوردن پارسا درکشتی به سمت جزیره جیمز باند پارسا درکنار جیمزباند پارسا در قایق به سمت جزیره پارسا بعد از کش...
6 آذر 1392

ماه دهم تولد

اولین شب یلدا زندگی شما هم با خیر وخوشی برگزار شد تو این ماه اولین سفر داخلی با هواپیما هم به بوشهر رفتیم خونه خاله ستاره واز اونجا با اتوبوس رفتیم شیراز ومجدد با هواپیما برگشتیم تهران اولین دندانت هم 91/10/20 همزمان با سفرمون بیرون اومد (دندان سمت راست پایین)   اینجا تازه از خواب بلند شدی وداری صدایی بابا رو گوش میکنی ملوان زبل مادر کو اسفناجت پارسا با اجیل شب یلدا پارسا واسلحه مهربونش         ...
28 آبان 1392

ماه نهم تولد

اول 9 ماهگی بلاخره شما شروع کردی به سینه خیز رفتن ولی حاضر نبودی چهار دست وپا راه بری برای خودت شروع به اواز خواندن میکردی در خواب مرتب غلط میزدی بشتر دوست داشتی رو شکم بخوابی واصلا با پتو میونه خوبی نداشتی وحتی برای یک دقیقه هم نمیذاشتی من رویت پتو بندازم   نفت بگیرم  تو این عکس خیلی شبیه پسر خاله وکلاه قرمزی شدی سینه خیز رفتنت منو کشته عشق به پو قربونت بشم چرا لب ورچیدی اینجا هم تازه از حمام در اومده بودی اولین محرم   ...
3 مهر 1392